برای الف . محشور
داکتر خاکستر داکتر خاکستر

میدان فوتبال مکروریان

مکروریان سالهای شصت و میدان فوتبال  و صبحگاهان و این اسماعیل محشور که ما ترجیحا او را " ماما اسمعیل "میگفتیم ،جز از گرانترین داشته های  ،دل و دماغ من است ، هر چند این ماما ،مرا از یاد برده است.و اما  یادم نمی رود که ، همین فهیم ادا بود و نسیم رود وال و زبیر و شمس مایل ،وحید رویین ،توفیق احمر ، هارون و من و چند تای دگر ،که  امر و نهی این ماما اسماعیل را ،در میدان فوتبال مکروریان ،بی اما و اگر اجابت میکردیم .آخ که  چه داد و بیداد های که از این  ماما اسمعیل نشنیدیم ،که مثلا چرا "پاس " درست ندادی  و به دروازه شوت نکردی و " شخصی بازی " کردی ،که طبعا یکی دو حرف تلخ  رامزاح گونه  ،پرتک و پرزه آن میساخت و اما ما حرفش را هرگز،خاک زمین نکردیم و پاسخ زشت مایه برزبان نراندیم .اما بی رغبت نبودیم که ما ما اسمعیل در خشم و آید و به زمین وزمان کفر بگوید و همیشه هم یک قربانی دم دست داشتیم و بار ملامت را بروی او میریختیم و ماما را عاصی و به هدف میرسیدیم .حال که او سپید مو تر از ما گشته  و مسند یک سنجشگر سختگیر را  "اولجه " کرده است و به اصلاح خز عبالات من زمان گذاشته است،چرا با یک حاشا ،از تبعیت او دست کشم ؟ 

پس از سالها

 هنوز پس از بیست و چند سال ،همان آدمی بلند قامتی در خاطرم است که میگفتند نویسنده ای مبارزی است و پس از یک مظاهره چپی ها ، با داکتر نجیب الله و عبدالوکیل ، به زندان افتاده و در ریاست جمهوری محمد داود ، ولسوال پغمان بوده  وحالا بیکار است و با دولتمداران کنونی ،که هر چند دوستان اویند در تقابل افتاده است . هنوز در خاطرم است که ، هر صبحگاه با توپ و پسرانش اولتر از همه بساط فوتبال را پهن میکند و با امر و نهی  و گاه گاهی با داد و بیدا ، دگران را وادار به پذیرش نظم و قاعده بازی . و هر روز در پایان بازی با دو نان گرم تنوری در دست ، سوی خانه میروذ .

 

 و اینک بار دگر

 اسمعیل محشور که حالا مشهور گشته است و پیگیرانه مینویسد و به خاطر آرمانهایش به زنذان شاه افتاد بود و چند سال ریاست جمهوری داکتر نجیب الله  ، روزنامه انیس را مدیریت کرد و در سمت های دیپلوماتیک در چین و ماچین به دربار خاقان های نوین ره جست ،آدمی است ظریف و نکته سنج و بسیار هم ذره نواز .از  آنست که به این کمترین عالمیان  ،الطاف کرده و به حک و اصلاح آن ظاهرا " مقال " برداخته است .

 من چیزی برای گفتن ندارم جز اینکه ،با یک " درود و لبیک "برخی از آن یادآوری های صمیمانه را ، پذیرا میگردم و به غفلت هایم قانع و برخی ها را نمی پذیرم و پاسخش را در این  "گوگل " خستگی نا پذیر بجوید وبجویند و ناجوری های املایی را در " هله پته گی " نهادینه در من جستجوکنید ،که عدوی بد خواه من گشته است و دایما بالای سرم ایستاده است .

و در اخر چه بگویم جز اینکه ، پی برده بودم روزی از روز ها ، این شله نخوردن ها و پرده نکردن ها یم ، مرا آویزه و آوازه دایمی ستون اعلانات "اصلاح و انیس " خواهد کرد، و این ماما اسمعیل با "پرتک و پرزه " به من فهماند که هنوز در "میدان فوتبال انترنت "  این اوست که حرف اول را میزند و این منم که هنوز شاگرد ناشی رفتار و بازیگوشم و " برتک و پرزه " به جان میخرم .

 

Dr.w.Khakister

Hamburg Germany

azimiwassi@yahoo.de

 


January 12th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها